بخش فارسی بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، چند روز قبل مستندی را منتشر کرد و مدعی شد بخشهایی از یک سند صوتی را منتشر میکند که در جلسهای محرمانه است.
پخش مستند بیبیسی فارسی با عنوان «کودتای خزنده»، درباره جلسه معروفی در مقر سپاه تهران در ۵ آذرماه سال 1363، بین برخی فرماندهان میدانی و اعضای ستادی سپاه تهران و فرمانده کل سپاه، «محسن رضایی»، البته آنطور که قابل انتظار بود، دستاویزی برای حمله به کلیت دفاع و تشکیک در حقانیت ایران اسلامی در دفاع از خود از جانب ضد انقلاب شد؛ اما این بهاصطلاح «مستند»، مطلقاً بحث جدیدی نداشت و سر سوزنی «ارزش افزوده» تاریخی ارائه نکرد.
این مستند از نظر فنی، کاملاً حول یک فایل صوتی از آن جلسه معروف بود که در همان سالها برخی عوامل طیف منتقد به صورت نوار در بین بسیاری از نیروهای سپاه دست به دست میکردند. سالها بعد هم در محافل رزمندگان و محققان دفاع مقدس، بحثهای دامنهداری درباره آن صورت گرفت. هنر بیبیسی، بازتولید مطالب تحت جو تبلیغاتی است؛ والّا اگر دقت کنیم، کل گفتوگو یک مصاحبه اسکایپی بیشتر نداشت، یعنی یک نوار آرشیوی را با یکسری مطالب اینترنتی و توضیحات ویکی پدیایی مخلوط کرده و تحویلمان دادهاند و اسمش را گذاشتهاند: «یک مستند شگفتانگیز!»
فارغ از همه توضیحاتی که میتوان درباره آن جلسه معروف و این مستند بیبیسی داد، از جمله اینکه در اوج ماجرای جنگ، زمانی که فضای جبهه و جامعه تحت تأثیر عدمالفتح در عملیات خیبر (اسفند 1362) بود، اینکه عدهای از فرماندهان و کادرهای رده پایینتر، اینچنین فرماندهی کل سپاه را نه به انتقاد، که به محاکمه میکشند، امری نادر و بینظیر در هر گونه تشکیلات نظامی در دنیاست و نشان میدهد نه تنها جنگ ما، یک تجربه یگانه در طول تاریخ جنگهای دنیا بود، که مناسبات حاکم بر آن هم با همه جنگها تفاوت داشت.
رزمندگان در این جلسه، آقای محسن رضایی را نه «فرمانده کل» که نیرویی همرده خود میدانستند و بسیار خودمانی و با لحن داشمشتیوار و رفاقتیِ خاص بچههای تهران، به او عتاب و خطاب می کردند!
در این میان، انتظار میرفت تعداد بیشتری از پژوهشگران عرصه جنگ به میدان بیایند و درباره این جلسه صحبت کنند، اما چنین نشد. «محمدعلی صمدی» پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس، از اولین کسانی بود که در این باره موضع گرفت و توضیحاتی را ارائه داد.
آنچه در ادامه میخوانید، موضعی است که او در برابر این بهاصطلاح مستند گرفته است:
«این مستند، محرمانه بودنش یک «قصه» و «فکاهی» است چون من هم این فایل را سالهاست دارم و برای کسانی که در کار پژوهش جنگ بودهاند موضوعیت داشته است؛ در روند پژوهش جنگ بارها نشستهایم و این فایل را گوش دادهایم و همفکری کردهایم که صداها برای چه افرادی است؟ و این حرفها برای کدام طیفهاست؟
من این فایل را از یکی از بچههای رزمنده گرفتم و میدانم خودش هم از یک نفر دیگر گرفته است. همان موقع در جایی خواندم که آقای گنجی هم در جایی گفته بود این کاست صوتی به وفور منتشر شده است. اتفاقاً چون کاست بود، خیلی از بچههای قدیمی حال نداشتند آن را به فایل تبدیل کنند. یا اینکه اساساً این موضوع آنقدر هم برایشان جذابیت نداشته که بخواهند این کار را بکنند. این هم از شارلاتانبازیها و شعبدهبازیهای بیبیسی است که یک کاست که بارها تکثیر شده را محرمانه میداند! کدام محرمانه؟
این ماجرا و انتقاد بچههای سپاه منطقه تهران (سپاه در کشور به 9 منطقه تقسیم میشد و سپاه تهران هم به سپاه منطقه 10معروف بود.) به بین عملیات خیبر و بدر در سال 1363 مربوط میشود. این پاسداران با پیشنهاد آقای محسن رضایی جمع شدند تا انتقاداتشان را مطرح کنند. این جلسه دو وجه داشته است؛ یک وجه سیاسی و یک وجه نظامی که اصلش هم همین وجه نظامی بوده است؛ چون بچههای تهران که در جلسه حضور دارند همهشان اهل جنگ بودهاند و سابقه حضور در جبهه را داشتهاند.
بحثشان هم نوع اداره و سازماندهی سپاه و آسیبشناسی فرماندهی سپاه است تا جنگ ادامه پیدا کند و این کاملاً مشخص است. آرمان این بچهها زدن پرچم ایران در بغداد است و اعتراض دارند که چرا تا الآن نتوانستهایم پرچممان را در بغداد نصب کنیم. بحثشان فنی است اگر چه به نظر من نتوانستهاند بحث فنیشان را به خوبی مطرح کنند. البته امروز که نگاه میکنم نظرم این است.
در وجه سیاسیِ این نشست، امثال آقای گنجی مباحثی را در جلسه مطرح میکنند که بعدها عملکرد این آقا و دوستانش، خط و ربطشان را نشان داد. همان موقع هم اینها که بحثهای سیاسی را قاطی اصل ماجرا کردند، به بچههای عملیاتی ظلم کردند. ایراداتی که بچههای نظامی به بحثهای نظامی داشتند و هنوز هم قابل بحث است، زیر سایه بحثهای سیاسی قرار گرفت.
هنوز هم میشود درباره مسائل فنی جنگ بحث کرد. هر کسی حرفی دارد میتواند بیاید و بحث کند. در بین قدیمیها و ادارهکنندگان جنگ هم هر کسی میتواند بیاید و جواب بدهد. مثل اینکه بگوییم در این مقطع از جنگ باید کار دیگری میشد یا در فلان جا، نباید آن کار میشد.
البته در این موارد صحبتهای زیادی قبل از این انجام شده و همچنان هم میتوان این حرفها را زد و مسائل جنگ را بررسی کرد؛ اما بخش سیاسی که مسائل غیر عملیاتی در آن مطرح میشود، به اصل موضوع ضربه زده است. یادمان باشد این جلسه در زمانی تشکیل شده که چهل روز به عملیات بدر مانده است؛ یعنی آقای محسن رضایی بعد از این جلسه، مستقیم به منطقه میرود تا مقدمات بزرگترین عملیات سالانهمان را در سال 1363 آماده اجرا کند.
آوردن مسائل سیاسی، همان موقع هم ظلم به بچههای رزمنده و ظلم به افرادی بود که انتقادهای عملکردی و نظامی داشتند. کاری که بیبیسی امروز انجام داده است، در همان مسیر است. همان موقع از بستر اعتراضات نظامی تعدادی از بچههای استخوانخردکرده جنگ، سوءاستفاده کردند و حرفهایی را زدند که مطالب نظامی به سختی شنیده شد. بیبیسی هم امروز در همان خط حرکت میکند.
از اسم این مستند بیبیسی هم مشخص است. این همه بحث نظامی در این جلسه مطرح شده است؛ ربطش به «کودتای خزنده» چیست؟ یکی هم آمده و این حرف را زده است. از نوع رفتار بیبیسی هم معلوم است که به بچههایی که حرفشان اصلاح مسیر جنگ بوده، ظلم کرده است.
همین که با عینک و نگاه امروز، مسئله 36 سال قبل را به میان آورده تا سوء استفاده کند، ظلم است. همان ظلمی که آن موقع شد، امروز هم میشود و کسانی که مظلومند، همانهایی هستند که نیتشان اصلاح بوده و میخواستند روند جنگ را به مسیر بهتری هدایت کنند.»